مسئولیت مطلق
گروه وکلای رسمی با ارائه مطالبی ارزنده جهت آزمون های کارآموزی وکالت و قضاوت، سعی بر آن دارد تا نسبت به افزایش سطح علمی و نیز کمک به علاقه مندان به شرکت در آزمون های کارآموزی وکالت، که در استفاده از کلاس های آمادگی وکالت کم توان می باشند و قصد شرکت در آزمون کارآموزی وکالت را دارند کمک شایانی نماید و همچنین این عزیزان چنانچه ساکن البرز و شهر کرج می باشند می توانند از طریق مراجعه حضوری با تعیین وقت قبلی چنانچه ابهامی در خصوص آزمون وکالت دارند برطرف نمایند.
منابع آزمونی مدنی بدین شرح تقدیم می گردد.
1- عیوب اراده
2- موضوع معامله
3- مسئولیت مطلق
4- بیع
5- الزامات خارج از قرارداد
6- عقد ضمان
7- عقد اجاره
مسئولیت مطلق:
غاصب، تلف کننده و دارنده وسیله نقلیه
1- تقصیر لازم نیست.
2- قوه قاهره در آن راه ندارد.
3- شرط نتیجه در قراردادها مثل، مثل مسئولیت مطلق در ضمان قهری
4- اصل تعهد بر نتیجه است.
5- اتلاف و غصب نظریه تضمین می باشند.
آثار قرارداد نسبت به شخص ثالث:
اصل نسبی بودن اثر قرارداد است بدین معنا که قراردادها فقط نسبت به طرفین آن و قائم مقامشان مؤثر است و نسبت به اشخاص ثالث اثری ندارد.
قائم مقام:
1- قائم مقام عام، وراث
2- قائم مقام خاص، منتقل الیه
ماده 231 قانون مدنی: استثناء قسمت آخر ماده 196 قانون مدنی «معذالک کسی که معامله ای برای خود می کند ممکن است تعهدی هم به نفع شخص ثالث کند.
نکته- امکان تعهد به سود ثالث از قواعد عمومی قرارداد هاست.
تعهد در حق ثالث:
1- تعهد ایجاد می کنیم به نفع ثالث
2- تعهد به ضرر ثالث
3- تملیک به نفع ثالث
4- تملیک به ضرر ثالث
نکته 1- در مورد اول طرفین رأساً می توانند این کار را بکنند و نیازی به ثالث نیست، اما در سه مورد دیگر طرفین نمی توانند مگر اینکه ثالث قبول کند، که خودش می شود طرف قرارداد.
نکته 2- در تعهد به نفع ثالث به محض اراده طرفین و انعقاد قرارداد حق برای ثالث ایجاد می شود و نیاز به قبول او نیست البته او می تواند آن را رد کند.
نکته 3- پس از تعهد به نفع ثالث، ثالث ذی حق است و می تواند مستقیماً به متعهد رجوع کند و انجام تعهد را بخواهد، اگر انجام نداد او را اجبار کند و اگر نشد توسط شخص دیگری انجام دهد «به خرج متعهد» ولی حق فسخ قرارداد را ندارد، چون طرف قرارداد نیست. پس می تواند خسارت بگیرد و مسئولیت طرف، مسئولیت قراردادی است.
نکته 4- از حیث ماهیت حقوقی «عمل حقوقی یا واقعه حقوقی» تعهد به نفع شخص ثالث از حیث مبنا در رابطه طرفین عقد است ولی نسبت به ثالث ایقاع محسوب می شود.
نکته 5- تعهد به نفع ثالث لازم نیست حتماً به صورت شرط ضمن عقد باشد، ممکن است یکی از عوضین قرارداد که یکی از تعهدات اصلی قرارداد است باشد.
آیا ثالث می تواند حق ایجاد شده را انتقال دهد؟
تابع قواعد انتقال طلب است که با توافق 3 جانبه ممکن است.
تعهد اصلی: خود به خود از بین برود، هر بلایی سر قرارداد اصلی بیاید، سر تعهد فرعی هم می آید. تعهد به نفع ثالث از بین می رود. اگر اجرا شده باشد اجرت المثل آن بر می گردد، مشروطُ له پس می دهد و در صورت اقاله حق ثالث از بین نمی رود.
نکته- در بیمه عمر می توان ثالث را تغییر داد، در باقی موارد نمی توان مگر در قرارداد شرط شده باشد.
انحلال قرارداد: بر اثر تأثیر ارداه طرفین:
1- تفاسخ «اقاله»: اقاله ماده 283 قانون مدنی، قرارداد به اراده هر دو طرف از بین می رود «توافقی»
2- فسخ: انحلال قرارداد به اراده یکی از طرفین
3- انفساخ: انحلال قرارداد بدون اراده طرفین، انحلال قهری خود به خودی «شرط فاسخ»
آیا وراث حق تفاسخ «اقاله» دارند؟ خیر، وراث نمی توانند اقاله کنند، به ارث نمی رسد «دکتر شهیدی»
ماهیت حقوقی اقاله: از حیث ماهیت حقوقی، عقدی است که به جای اینکه بسازد از بین می برد «اثر حقوقی است».
اقاله نکاح و وقف باطل و اقاله ضمان عدم نفوذ است.
نکته 1- اقاله ضمان «نقل ذمه به ذمه» عدم نفوذ است ولی اقاله ضمان «ضم ذمه به ذمه» صحیح است.
نکته 2- قصد و رضا می خواهد «اراده کامل و سالم»، این اراده باید اعلام هم بشود، هر لفظ یا فعلی که دلالت بر هم زدن کند. «به هر چیزی که دلالت بر اقاله کند می شود اشاره و نوشته را هم اضافه کرد».
نکته 3- اقاله به ایقاع مأذون واقع نمی شود هر چند مأذون از سوی دیگری باشد «تراضی نامیده نمی شود».
موضوع اقاله: موضوع اقاله، قرارداد سابق است مثال موضوع عقد اجاره مغازه است و موضوع اقاله عقد اجاره است.
نکته 1- طرفین می توانند عقد خود را به طور کامل اقاله کنند یا فقط نسبت به بخشی از موضوع آن:
مثال ماده 285 قانون مدنی: «من 2 دهنه مغازه را اجاره داده ام به شخصی پس تمام معامله واقع شده است حال می توان یکی یا هر دو را اقاله نمود یا فقط مقداری از مورد آن «موضوع معلوم و معین».
نکته 2- امکان اقاله کل یا بعض قرارداد میسر است ولیکن می بایست میزان آن بخش معلوم و معین باشد.
نکته 3- مواد 286 و 287 و 288 قانون مدنی دارای اهمیت بالایی است خوب مطالعه گردد.
نکته 4- در فسخ و اقاله و انفساخ هم جاری اند این موارد مختص انحلال قرارداد می باشند.
ماده 286 قانون مدنی: تلف یکی از عوضین «تلف یکی از دو عوض» تلف یا انتقال، مانع اقاله یا فسخ یا انفساخ نیست.
اگر مال تلف شده قیمی باشد قیمت آن و اگر مال تلف شده مثلی باشد مثل آن، البته می توان توافق کرد که قیمت آن را بدهد.
یکی از عوضین منتقل شده باشد «صلح، هبه، بیع یا...» اقاله ممکن است و نه بایع و نه مشتری حق رجوع به منتقلُ الیه را ندارند.
نکته 1- مال منتقل شده، انگار تلف شده است «تلف حکمی».
نکته 2- قیمت زمان اقاله پرداخت می شود.
ماده 287 قانون مدنی: نمائات و منافع:
1- منفصله:
مثال میوه ها که قابل چیدن باشند.
در فاصله بین عقد و اقاله، مالک «خریدار» است و چون مالک عین است مالک منافع منفصل آن نیز هست «کسی که به واسطه عقد مالک می شود (خریدار)».
2- متصله:
مثال درخت های قبلی بزرگ تر شده اند «منظور از منافع متصله این است که طبعاً به وجود آمده باشند مثل افزایش قیمت باغ و...»
مال کسی است که در نتیجه اقاله مالک می شود «فروشنده، بایع».
حکم ماده 287 قانون مدنی تملیکی است، این ماده زمانی قابل اجرا است که منافع ایجاد شده حادث باشد نه حاصل کار و دسترنج متصرف».
ماده 288 قانون مدنی: اگر مالک بعد از عقد در مورد معامله تصرفاتی کند که موجب ازدیاد قیمت آن شود، در حین اقاله به مقدار قیمتی که به سبب عمل او زیاد شده است مستحق خواهد بود.
تصرفات مالک بعد از عقد:
گاهی موجب زیادتی است:
1- عین: «قابل جدا شدن است»، عین را مالک بعد از عقد بر می دارد قبل از اقاله مثل ضبط و باند ماشین
2- قیمت: مثل تعمیر کردن یا صافکاری و نقاشی ماشین، قابل جدا شدن نیست. نسبت به مقدار زیاد شده مستحق است، به مقدار زیاد شده شریک نمی تواند شود بلکه حتماً باید وجه آن را بگیرد.
زیادت قیمتی که ناشی از سبب عمل خریدار باشد، قیمت وقت اقاله برای تعیین میزان اضافه قیمت مالک است.
البته قانون نگفته به قیمتی که هزینه کرده بلکه به قیمتی که اضافه کرده.
مثال: 700 هزار تومان هزینه کرده و 2 میلیون تومان افزایش قیمت حین اقاله که این قیمت را مستحق است دریافت کند.
النهایه:
فزونی ناشی از منافع طبیعی و حادث شده ماده 287 قانون مدنی و حاصل کار و دسترنج ماده 288 قانون مدنی است.
فسخ:
خیارات: مخصوص عقود لازم است و عقود لازم را نمی توان فسخ کرد مگر قانونگذار فسخ را اجازه داده باشد.
نکته 1- عقود جایز در هر زمانی توسط هر یک از طرفین قابل فسخ است.
نکته 2- اقاله و خیارات مخصوص عقود لازم است..
نکته 3- حق فسخ یک حق است، قابل انتقال است، قابل اسقاط است. فسخ یک عمل استف اجرای حق فسخ است، کسی می تواند فسخ کند که حق فسخ دارد.
نکته 4- حق شفعه، اخذ به شفعه «اخذ به شفعه اجرای حق شفعه است»
حق فسخ:
1- معمولاً حق مالی است مگر در عقد نکاح که غیر مالی است.
2- حق فسخ قابل انتقال است به صورت قهری «از طریق ارث» ماده 445 قانون مدنی، بعد از فوت صاحب خیار و نیز به صورت ارادی
3- حق فسخ قابل اسقاط است.
نکته- اصل بر این است که تمام خیارات به ارث می رسد، استثناء خیار شرط است و آن هم فقط در دو مورد:
مواد 446 و 447 قانون مدنی:
1- به قید مباشرت «گاهی قانونگذار و گاهی طرفین شرط می کنند» و اختصاص به شخص مشروطَ له قرار داده شود.
2- برای شخصی غیر از متعاملین شرط شده باشد به ارث نمی رسد «برای ثالث، که به ثالث نقش داوری یا کارشناسی دادیم که با توجه به شخصیت او است».
انتقال ارادی:
اصل بر امکانش است مشروط بر اینکه منفعت عقلائی داشته باشد «به درد منتقلَ الیه بخورد که معمولاً نفعی ندارد».
اسقاط:
ماده 488 قانون مدنی:
ممکن است اسقاط ضمن عقد باشد و ممکن است اسقاط پس از عقد باشد.
نکته 1- اسقاط ممکن است صریح و یا ضمنی باشد ماده 450 قانون مدنی
نکته 2- بعد از عقد تمام خیارات را می توان اسقاط کرد اما در ضمن عقد نیز اصل بر این است که همه خیارات را می شود اسقاط کرد مگر خیار تدلیس یعنی توافق نمی شود کرد که شما عمداً به من خسارت وارد کنی، قانونگذار به من نسبت به اموال خود من اجازه کار غیر عاقلانه نمی دهد، این خلاف نظم عمومی است و قراردادها زمانی اعتبار دارد که مخالف نظم عمومی یا اخلاق حسنه نباشد مستند به ماده 975 قانون مدنی
فسخ:
فسخ یک عمل حقوقی است «ایقاع است» که با اراده یکی از طرفین ایجاد می شود.
1- اراده «قصد و رضا»
2- اعلام اراده «تا زمانی که اراده درونی است اعتباری ندارد پس باید اعلام شود که در اعمال حقوقی به هر لفظ یا فعل یا هر چیزی که دلالت بر فسخ کند».
3- اهلیت هم برای انعقاد قرارداد و هم برای اقاله و هم برای فسخ نیاز است.
نکته- خیار تدلیس احتمالی را نمی توان ضمن عقد اسقاط کرد، ولی پس از آگاه شدن از واقع، از حق خویش می تواند بگذرد، بعد از عقد اگر خیار تدلیس آگاه شدیم می توانیم اجرایش را اسقاط کنیم.
انواع خیارات:
ماده 396 قانون مدنی 10 مورد را اشاره کرده به اضافه خیار تفلیس و خیار تعذّر تسلیم که می شود 12 تا
نکته 1- مواد 380 و 376 و 222 و 476 و 534 قانون مدنی مطالعه گردد.
نکته 2- 11 تای خیارات را قانون می دهد و فقط 1 خیار را ما به خودمان می دهیم «بر اساس توافق» و آن هم خیار شرط است، تنها خیاری که برای ثالث هم می تواند باشد و باقی خیارات فقط و فقط برای طرفین است «برای طرفین یا یکی از آنها»
نکته 3- خیارات مدت دار عبارتند از خیار مجلس، خیار حیوان، خیار شرط
تقسیم بندی:
در عقد بیع 12 خیار داریم «3 خیار اختصاصی و 9 خیار مشترک»
1- خیارات مختص بیع:
1- خیار مجلس
2- خیار حیوان
3- خیار تأخیر ثمن
2- خیارات مشترک:
تمام انواع خیارات در جمیع معاملات لازم است، مگر خیار مجلس و خیار حیوان و خیار تأخیر ثمن «9 تای دیگر» یعنی خیاراتی که بین همه عقود لازم مشترک هستند.
خیارات مشترک هر چند در همه عقود لازم می توانند موجود باشند لیکن باید با طبیعت آن عقد سازگار باشند مثلاً در عقد ضمان خیار غبن و خیار شرط راه ندارد زیرا اولاً موضوع آن کالا نیست که معیوب باشد و ثانیاً مبنی بر سود جویی نیست که مغبون شویم بلکه مبنی بر مسامح «مسامحه، تسامح» است.
نکته 1- خیار شرط در ضمان، نکاح و وقف راه ندارد.
نکته 2- خیار عیب و خیار تبعض صفقه ویژه عقود معوض است.
نکته 3- عقود مجانی عبارت است از:
1- وقف
2- هبه
3- عاریه
4- ودیعه
زمان اجرای خیار:
از حیث آنکه حق فسخ را چه موقع اجرا کنم..؟ چقدر وقت دارم..؟
خیاراتی که مدت دارند:
1- خیار مجلس
2- خیار حیوان
3- خیار شرط
1- خیار مجلس:
تا زمانی که از هم جدا نشده اند، ماده 397 قانون مدنی مادام که متفرق نشده اند، فقط در بیع است.
منظور از مجلس با هم بودن است.
در عقدی وجود دارد که با هم بودن است یعنی طرفین در کنار هم و با حضور هم «حضوری باشد».
نکته 1- در عقد بیع تلفنی خیار مجلس وجود ندارد و همچنین در مکاتبات و از طریق اینترنت.
نکته 2- اگر بیع توسط وکیل «هر دو طرف وکیل بفرستند» بازهم خیار مجلس جاری است. اگر موکل به وکیل خیار فسخ داده باشد، اگر موکل به وکیل اجازه فسخ نداده باشد نمی تواند.
اگر پس از اینکه وکلا قرارداد را بستند و در این زمان یکی از اصیل ها وارد شود، اصیل حق فسخ دارد.
نکته 3- فسخ بدون اجازه غیر نافذ است.
نکته 4- اگر یک نفر به وکالت از نفر قرارداد بسته باشد خیار مجلس به وجود نمی آید چون در اینجا با هم بودن نیست پس در معامله با خود خیار مجلس راه ندارد.
نکته 5- جاری نبودن خیار مجلس در بیع صرف ترجیح دارد.
نکته 6- در بیع فضولی خیار مجلس با مالک است، مشروط بر اینکه در مجلس عقد حاضر باشد.
2- خیار حیوان:
مهلت آن تا 3 روز از تاریخ انعقاد:
الف- مبیع حیوان باشد «مبیع معین باشد»
ب- مشتری تا 3 روز از حین عقد اختیار فسخ دارد.
ج- اگر ثمن حیوان باشد، بایع حق فسخ دارد.
3- خیار شرط:
مدت آن طبق توافق طرفین است ولیکن
الف- حتماً می بایست در خیار شرط مدت باشد.
ب- اگر نداشته باشد هم خودش باطل است و هم موجب بطلان عقد است. «هم باطل و هم مبطل عقد است»
نکته 1- در عقد نکاح، وقف و ضمان خیار شرط راه ندارد.
نکته 2- شرط خیار دائمی باطل است.
خیارات فوری:
فوراً بایستی اجرا شوند وگرنه ساقط می شوند.
1- خیار رویت و خیار تخلف وصف
2- خیار عیب
3- خیار تدلیس
4- خیار غبن «عین معین، کلی در معین، کلی فی الذمه»
نکته- اگر خیارات فوری، فوراً اعمال شوند، ساقط می شوند به شرط اینکه:
1- به خود خیار آگاه باشیم.
2- به فوریت آن نیز آگاه باشیم.
سایر خیارات:
«5 تا» خیاراتی که نه مدت دارند و نه فوری اند.
1- خیار تفلیس
2- خیار تعذُر تسلیم
3- خیار تأخیر ثمن
4- خیار تخلف از شرط
5- خیار تبعض صفقه
پس در این موارد می توان با تأخیر اعمال گردد.
خیار تأخیر ثمن:
1- عین معین یا کلی در معین باشد «عین خارجی یا در حکم آن بوده»
2- 3 روز مهلت، مهلت اجرای خیار نیست بلکه مهلت ایجاد حق فسخ است «در خیار حیوان 3 روز مهلت بگذرد از بین می رود چرا که در خیار حیوان مهلت اجرا 3 روز بود.»
3- حال باشد.
4- مختص بیع است.
5- مختص بایع است «خیار حیوان مختص مشتری است».
شرایط:
الف- مبیع عین معین یا کلی در معین باشد.
ب- عقد حال باشد، نه برای مبیع اجل تعیین کرده باشیم و نه برای ثمن.
ج- 3 روز از تاریخ بیع بگذرد.
د- هیچ کدام از طرفین به تمام تعهدات خود عمل نکرده باشند، کامل عمل نکرده باشیم.
نکته- اگر ناقص عمل کنیم، خیار به وجود می آید یعنی تحویل ناقص = با عدم تحویل
موارد سقوط خیار تأخیر ثمن:
1- انصراف ضمنی «سقوط خیار» در صورت مطالبه ثمن توسط بایع به هر نحوی «از قراین به نحوی معلوم گردد که مقصود التزام به بیع بوده».
2- تسلیم تمام مبیع یا ثمن ظرف 3 روز از تاریخ بیع.
3- امتناع فروشنده از گرفتن ثمن
4- دادن ضامن یا حواله برای ثمن «در حواله پس از تحقق حواله که قبول محالُ علیه و رضای محتال در حکم وصول است».
نکته 1- در مورد 4 دادن ضامن اگر در نقل ذمه به ذمه باشد می بایست پس از تحقق ضمان باشد و اگر در ضّم ذمه به ذمه باشد خیار بایع ساقط نمی شود.
نکته 2- مبیع از چیزهایی باشد که قبل از 3 روز شروع کند به فاسد شدن.
نکته 3- خیار ما یُفسدُ لیومه:
الف- در کمتر از 3 روز
ب- مبیع از چیزهایی باشد که فاسد یا کم قیمت شود.
ج- ابتدا خیار از زمانی است که مبیع مشرف به فساد یا کسر قیمت می گردد.
نکته 4- تلف قبل از قبض بر عهده بایع و همچنین این خیار مختص بایع است.
انفساخ:
انحلال خود به خودی قرارداد
مصادیق:
1- انقضای مدت:
هر قراردادی که موقت باشد «مدّت دار» همین که مدت می گذارد قرارداد پس از آن منفسخ می شود مثل: «اجاره، رقبی، مزارعه و...» باید مدت داشته باشد.
مضاربه می تواند مدت داشته باشد و می تواند مدت نداشته باشد.
2- فوت یا حجر در عقود جایز، هر کدام از طرفین «ماده 954 قانون مدنی و 139 و 140 قانون تجارت»
3- فوت در عقود لازمی که مباشرت طرف شرط است مثل نکاح، قراردادهای کار و استخدام
اصل بر این است که در عقود لازم با فوت از بین نمی رود.
4- غیر ممکن شدن اجرای قراداد به شرطی که دائمی باشد.
قوه قاهره رافع هر مسئولیتی است به غیر از غصب.
در قوه قاهره دائمی، عقد منفسخ می شود و در قوه قاهره موقت عقد منفسخ نمی شود بلکه به تعویق خواهد افتاد و هر وقت مانع از بین برود اجرا می شود.
5- اتمام موضوع قراداد
6- تلف عین مستأجره در اجاره
نکات:
نکته 1- در بطلان اصلاً قرارداد به وجود نیامده ولی در انحلال قرارداد داشته ایم و به وجود نیز آمده است ولی حالا از بین می رود بدین شرح:
الف- با توافق طرفین «اقاله، تفاسخ»
ب- با اراده یکی «فسخ»
ج- خود به خود «انفساخ»
نکته 2- در عدم نفوذ همچون بیمار است یا می میرد «باطل می شود» یا خوب «تنفیذ و صحیح می گردد» در اینجا چیزی ما بین صحیح و باطل است ولی در بطلان اصلاً حرفی نداریم «مرده است».
نکته 3- «انفساخ» شرط فاسخ و از عوامل انفساخ است، عبارت است از معلق نمودن انحلال عقد به حادثه خارجی بدون اراده طرفین.
نکته 4- عقد خود به خود از بین می رود ولی ریشه ارادی دارد «شرط فاسخ»
نکته 5- تعلیق انحلال قرارداد است، از بین رفتن عقد را معلق می کنیم «اقاله معلق»، اثر آن نسبت به آینده است مثل عقد معلق.
نکته 6- در انفساخ هر چند ریشه اش ارادی است ولی از بین رفتن آن دست ما نیست، خود به خود از بین می رود.
شرط خیار:
1- توافق می کنیم که خیار ایجاد شود، اگر ندارد «نمی گوییم اگر معیوب بود» حق فسخ بلکه مستقیم حق فسخ می دهیم.
2- می گنجانیم، یک توافق است برای یکی از طرفین یا ثالث که حق فسخ به وجود بیاید «اشتراط خیار»
3- خیار شرط نتیجه شرط خیار است.
4- خیار اشتراط همان خیار تخلف از شرط است مربوط به تخلف از شروط ضمن عقد است «فعل، صفت، نتیجه» مشروطُ علیه تخلف کند برای مشروطُ له حق فسخ ایجاد می شود، قانون این حق را می دهد.
روابط عمومی گروه وکلای رسمی