وکیل تهران | وکیل ملک در تهران | 09124723070| وکیل دعاوی کیفری | اموال و مالکیت «1»

20 /12 /1395
مدیر سایت
مقالات آموزشی
3346

اموال و مالکیت «1»




برای دست یابی به آنچه در ذهن می پرورانیم، می بایست، سعی و تلاش نمود.
از سلسله مطالب کمک آموزشی برای آن دسته از عزیزان که قصد شرکت در آزمون کارآموزی وکالت، قضاوت را دارند، مفتخر به ارائه مطالب مفید و ارزنده می باشیم.
مقاله پیش رو نه فقط برای علاقه مندان به آزمون های قانون محور همچون آزمون کارآموزی وکالت مفید فایده می باشد بلکه برای دانشجویان و فارغ التحصیلان و همچنین وکلای دادگستری بسیار، ارزشمند و مفید فایده می باشد.

اموال و مالکیت:
مواد 11 الی 182 قانون مدنی

مفهوم مال:
1- نیازی را برآورد اعم از مادی یا معنوی
2- قابل اختصاص یافتن به شخص یا ملت خاصی باشد «بتوان نسبت به آن ادعای مالکیت کرد»
البته لازم نیست دارای مالک خاص باشد مثل آب مباح و زمین موات و شکار که مالک خاصی ندارد.

واژه مال به تمام:
1- اشیاء «به معنای اشیاء مادی» اشیائی که موضوع داد و ستد حقوقی بین اشخاص قرار می گیرد که دارای ارزش اقتصادی است.
2- و حقوقی- حقوق مالی که به اشخاص امکان انتفاع از اشیاء مادی را می دهد، مانند حق مالکیت و طلب از دیگران
نکته 1- معیار تمیز ارزش مال «ارزش داد و ستد کردن مال» نوعی «عرفی» است که البته در مواردی ممکن است جنبه  شخصی داشته باشد مانند عکس های یادگاری خانوادگی که برای عموم ارزشی ندارد ولی برای اعضاء آن خانواده ارزش دارد.
نکته 2- مال اندک مانند دانه ای گندم که موضوع داد و ستد قرار نمی گیرد و عرف نسبت به آن بی اعتنا است اما مالیت دارد.
نکته 3- مال آینده، مالی که به حکم عادت در اینده ایجاد می شود و به وجود آمدنش در دید عرف ارزش دارد مثل منافع سکونت در خانه ای برای آینده یا مانند میوه درخت که باید آن را مال یا در حکم مال دانست.

حق: حق اقتدار و امتیازی است که شخص در برابر سایر اعضاء جامعه دارد «امتیاز و توانایی که قانون به افراد داده است».

تقسیم حق به:
1- حق مالی: امتیازی است که حقوق هر کشور به منظور تأمین نیازهای مادی اشخاص به آنها می دهد و اصولاً حق مالی انتقال پذیر است «داخل در دارائی».
2- حقوق غیرمالی: هدف آن رفع نیازهای عاطفی و اخلاقی انسان است، ارزش داد و ستد ندارد «خارج از دارائی» و مربوط به شخصیت انسان است فلذا قابل ارزیابی و تقویم به پول نیست اما غالب این حقوق آثار مالی دارند.
نکته 1- بعضی از حقوق هر دو چهره حقوق مالی و حقوق غیرمالی را داراست مثل حقی که مؤلف بر آثار خود دارد به طور مثال هنگامی که نویسنده ای حق انتشار آثار خود را به دیگری واگذار می کند حق مالی حق تألیف را انتقال داده است و هنگامی که از انتقادهای نا به جا دفاع می کند از تحریف و تقلید آثارش جلوگیری می کند که در اینجا حق غیرمالی است که به دیگری قابل انتقال نیست و برای او محفوظ و باقی است.
نکته 2- حقوق، جهانِ اعتبار و قرارداد است که در این میان مفهوم مال رابطه ای اعتباری است که شخص را به مال مربوط می کند، اگر می گوییم فلان شیء مال ماست در حقیقت تعبیر از این است که بر آن حق مالکیت داریم.

اقسام حقوق:
الف- غیر مالی
ب- مالی که تقسیم می شود به:
1- عینی «الف- اصلی و ب- تبعی»
2- دینی
3- معنوی

1- حق عینی: عبارت است از حق شخص بر روی مال، حقی است که شخص به طور مستقیم و بی واسطه نسبت به چیزی پیدا می کند که دارای 2 رکن بدین شرح است:
1- صاحب حق
2- موضوع حق «چیزی که موضوع حق است»
پس موضوع آن همیشه یک شیء مادی است و بایستی در خارج معین باشد.
نکته- کاملترین نوع حق عینی، حق مالکیت است و درجات ضعیف تر آن حق انتفاع و حق ارتفاق و... است.

اقسام حق عینی:
1- اصلی: حق عینی مستقل و غیر وابسته به حق دیگر که به انسان حق انتفاع و استعمال از چیزی را به طور ناقص یا کامل می دهد مثل حق مالکیت، حق انتفاع، حق ارتفاق، حق تحجیر و حق شفعه
2- تبعی: در اینجا عین معینی وثیقه طلب صاحب حق قرار می گیرد و به او حق می دهد در صورت خود داری مدیون از پرداخت دین طلب خود را از آن استیفاء کند که حقی غیر مستقل است.
نکته 1- حق عینی تبعی وابسته به یک حق دینی است «حق عینی تبعی».
نکته 2- حق عینی تبعی مستقل نیست و در صورت پرداخت از بین می رود ولی حق عینی اصلی مستقل است.
نکته 3- در حق عینی تبعی، منافع وثیقه به مدیون تعلق دارد و مرتهن فقط می تواند در صورت خود داری مدیون از پرداخت دین، طلب خود را از حاصل فروش عین استفاده کند یعنی طلبکار بایستی ابتدا طلب اصلی را از مدیون بخواهد.
نکته 4- ابتدا می بایست یک حق دینی وجود داشته باشد تا یک حق عینی تبعی به وجود آید مثال طلبکار که حق دارد یک مالی را از بدهکار می گیرد به عنوان وثیقه و وقتی مال را گرفت بر روی مال یک حق عینی تبعی پیدا می کند.

2- حق دینی «شخصی»: حقی است که شخص نسبت به دیگری پیدا می کند و می تواند کاری را از او بخواهد «حق شخص بر شخص دیگر»
صاحب این حق را داین یا طلبکار و کسی را که ملزم است، مدیون یا بدهکار گویند. اصل حق نیز به اعتبار صاحب آن، طلب است و به لحاظ مدیون تعهد یا دین است.
حق دینی «شخصی» اعم از:
1- انتقال مال
2- انجام دادن کاری
3- عدم انجام کاری
که مجموع این 3 گزینه تعهد یا دین است.
حق دینی: عبارت است از حق بر روی یک شخص دیگر که رابطه ای مستقیم شخص با شخص است که غیر مستقیم با مال است. کسی که دارای حق دینی است فقط به وسیله مدیون و به طور غیر مستقیم می تواند آن را بر روی اشیاء اعمال کند.
نکته 1- اصل بر حقوق دینی است و حقوق عینی استثناء به شمار می رود.
نکته 2- عناصر حق دینی عبارت است از:
الف- طلبکار «داین»
ب- بدهکار «مدیون»
ج- موضوع حق یا تعهد که اعم از انتقال مال، انجام کار و یا عدم انجام کار است.
نکته 3- حق عینی مطلق است و در مقابل همه قابل استناد است در صورت مزاحمت یا تصرف
نکته 4- حق دینی نسبی است، نسبت به شخص مدیون قابل اجراست.
نکته 5- یکی از منابع مهم حق دینی قرارداد است.

3- حقوق معنوی: حقوقی است که به صاحب آن اختیار انتفاع انحصاری از فعالیت، فکر و ابتکار انسان را می دهد که در اینجا حقوق معنوی و بر خلاف حق عینی موضوع آن شیء نیست.
تقسیم حقوق معنوی به اعتبار موضوع:
1- حقوقی که موضوع آن پدیده ای فکری و ابتکاری است.
2- حقوق بر مشتری «خواه مشتریان تجاری مثل حق سرقفلی و خواه مشتریان خدماتی مثل حق سردفتران»
نکته- حقوق معنوی ماهیتی مختلط از حقوق مالی و با ارزش و حق غیر مالی و مربوط به شخصیت است.

دارایی: حقوق و تکالیف شخص را گویند.
نکته 1- حقوق و تکالیف مالی یا + «مثبت» است، «طلب» و یا – «منفی» است، «بدهی»
نکته 2- دارایی هر شخص ضامن دیون اوست.
نکته 3- تنها حقوق و تکالیف در شمار دارایی است.
نکته 4- آثار مالی، حقوق غیرمالی پس از تحقق در زمره سایر اموال است و می تواند از اجزای دارایی به شمار آید.
نکته 5- فرض شخص بدون دارایی ممکن نیست.
نکته 6- شخص ممکن است 2 دارایی مستقل با مطالبات و دیون خاص داشته باشد «ترکه متوفی به محض فوت به وارثان او می رسد و این دارایی وجود مستقل دارد»
نکته 7- در حقوق کنونی، فرض دارایی بدون صاحب پیش بینی شده است مانند اموال موقوفه، به ویژه در جایی که وقف بر جهات یا مصارف عمومی شده است.

شخصیت حقوقی ترکه:
1- حقوق و دیونی که بر عهده متوفی است و همچنین هزینه کفن و دفن و تجهیز متوفی از ترکه داده شود به به دارایی ورثه تحمیل نگردد مستند به ماده 225 قانون امور حسبی
2- ارث با مرگ تحقق می یابد، پیش از تصفیه کامل، ترکه به دارایی وارثان نمی پیوندد و واحد مستقلی است «یعنی قبل از داخل شدن در دارایی وراث، مستقل محسوب می شود و شخصیت حقوقی جداگانه ای دارد»
3- دعاوی راجع به ترکه در دادگاه آخرین اقامتگاه متوفی اقامه می شود «گویی خوانده دعوا دارایی متوفی است»
4- ابراء ذمه میّت صحیح است «منظور ابرا ذمّه از ترکه میّت است»
5- صدور حکم توقف تاجر ورشکسته را پس از مرگ پیش بینی کرده و اجازه می دهد با این وصف آیا مرده ورشکسته معنا دارد..؟ قانونگذار به آن شخصیت اعتباری نظر دارد که برای ترکه فرض کرده است یعنی ترکه متوفی شخصیت حقوقی دارد و قاضی حکم توقف را برای ترکه صادر می نماید.
6- نظر مشهور فقهاء امامیه، دیه قتل را در حکم مال میّت می داند که بر ترکه افزوده می گردد. «دیه مال است و به ترکه میّت اضافه می شود پس بنابراین وراث متوفی از دیه که جزئی از ترکه است ارث می برند ولیکن از دیه جنایت بر مرده ارث نمی برند.
7- موصی «وصیت کننده» می تواند برای اداره تمام ترکه وصی معین کند «وصی مدیر دارایی و در حکم نماینده شخصیت حقوقی است که به نام و برای او اقدام می کند، موصی نماینده شخصیت حقوقی ترکه «یعنی ترکه متوفی» است «نماینده ترکه».
8- موصی به نیز جزئی از ترکه است «جزء ترکه  است» که پس از قبول موصی له و پرداخت هزینه های کفن و دفن و دیون و واجبات مالی، باید از آن جدا و به دارایی موصی له بپیوندد «پس از مرگ وصیت کننده «موصی»، مال مورد وصیت «موصی به» تا زمان قبول کسی که به نفع او وصیت شده «موصی له» در ترکه او «موصی» باقی می ماند و بعد از قبول به دارایی موصی له می پیوندد.»

انواع مال:
1- اعیان و منافع
2- اموال مثلی و قیمی
3- اموال قابل بقاء و غیرقابل بقاء «در صورت استفاده»
4- اموال منقول و غیرمنقول
5- اموالی که دارای مالک است و اموالی که مالک خاص ندارد.

تقسیم اموال از جهت:
1- ماهیت اشیائی که موضوع حق مالی قرار می گیرد.
الف- اعیان و منافع
ب- مثلی و قیمی
ج- اموال مصرف شدنی و قابل بقاء
د- منقول و غیر منقول
2- به اعتبار اشخاصی که مالک این اشیاء هستند.
الف- اموالی که مالک خاص ندارند.
ب- اموالی که مالک خاص دارند.

اعیان: اموالی که وجود خارجی دارد و با حس لامسه قابل ادراک باشد، عین نامیده می شود.
اقسام عین:
الف- عین معین
ب- کلی در معین
ج- کلی فی الذمه

1- عین معین: در عالم خارج، جدای از سایر اموال مشخص و قابل اشاره «این، آن و...» است مثل این میز، آن کتاب که عین شخصی و خارجی نیز نامیده می شود.
عین معین به دو صورت:
الف- مفروز: عین معینی است که تمام آن متعلق به یک مالک است.
ب- مشاع: مالی است که چند مالک در آن شریک باشند و سهام شریکان را در عالم خارج نتوان تمیز داد «شرکاء در جزء جزء مال شریک اند» یعنی هر یک از اجزاء عین، موضوع حق تمام شریکان است.

2- کلی در معین: یا در حکم عین معین، مصداقی ناقص از مجموعه ای معین است مثل 5 صندلی از صندلی های این کلاس و... یا موضوع تعهد مقدار معینی از مالی باشد که اجزاء آن از هر حیث با هم برابر باشند مثل 100 کیلو گرم از این خرمن گندم و...
نکته مهم- کلی در معین با مال مشاع تفاوت دارد بدین شرح که:
اگر صد کیلو گرم گندم مشاع از خرمنی فروخته شود در صورتی که تمام خرمن هزار کیلو باشد و فروشنده صد کیلوی مشاع «یک دهم» از آن را بفروشد، در صورتی که نیمی از خرمن بسوزد در واقع نصف از صد کیلو از بین رفته است و فروشنده می بایست 50 کیلو گرم به خریدار بدهد اما اگر 100 کیلو را به عنوان کلی در معین فروخته باشد، سوختن نیمی از خرمن تأثیری در مقدار ایفاء تعهد ندارد و بایستی همان 100 کیلو تسلیم شود.

3- کلی: یعنی مصداقی نامعین در مجموعه ای نامعین و در صورتی موضوع دین کلی است که صادق بر افراد عدیده «در عالم خارج» باشد و باید
الف- مقدار
ب- جنس
ج- وصف
آن ذکر شود مثل یک خروار گندم ورامین که خروار «مقدار» و گندم «جنس» و ورامین «وصف» آن است.
مدیون موظف نیست که مال معینی را در مقام ایفای تعهد به طلبکار بدهد ولی باید فردی را انتخاب کند که شرایط موضوع تعهد را داراست «متعارف باشد» یعنی مالی که صفات آن در ذهن معین و در عالم خارج صادق بر افراد عدیده باشد.

تقسیم اموال به:
الف- اعیان که
1- عین معین «مفروز و مشاع»
2- کلی در معین
3- کلی فی الذمه
ب- منافع که
1- منافع متصل
2- یا منافع منفصل است.

منافع: منفعت ثمره ی حاصل است که به تدریج از اعیان اموال به دست می آید بی آنکه از عین مال به گونه ای محسوس بکاهد.

منافع به 2 صورت است بدین شرح که:
1- عین مادی «منفعت مادی»: این عین تا زمانی که وابسته به پایه اصلی است و بر آن پرورده می شود، منفعت عین اصلی است مانند میوه درخت پیش از چیده شدن ولی همین که از اصل جدا شود و وجود مستقل یابد، عینی جداگانه است.
2- منفعت غیر مادی: وصفی که عین مال از آن جهت قابل انتفاع است مانند صلاحیت حیوان برای سوارکاری و خانه برای سکنی و...
نکته 1- منافع نیز جدای از عین مال، ارزش مبادله را داراست.
نکته 2- ثمره عبارت است از منفعت تدریجی که ایجاد آن از عین نمی کاهد مثل میوه های درخت
نکته 3- حاصل، محصول یا حاصل فایده ای که از عین جدا می شود و در دید عرف از آن می کاهد مثل استخراج سنگ از معدن
نکته 4- شخصی که حق انتفاع از باغی را داشته باشد حق دارد میوه های درختان را بکند و بفروشد ولی نمی تواند درختان باغ را ببرد یا از ریشه در آورده و از این راه تحصیل منفعت نماید.
نکته 5- دو وصف اساسی منفعت وجود دارد یعنی
الف- تدریجی است.
ب- از عین نمی کاهد ولی ممکن است مادی باشد «مثل ثمره، میوه درخت» یا غیر مادی باشد «مثل سکونت در خانه».

انواع منافع:
الف- منافع متصل: اوصاف یا کیفیتی است که بر ارزش عین می افزاید مانند فربه شدن حیوان
ب- منافع منفصل: ثمره یا حاصلی است که از لحاظ مادی یا حقوقی قابل جدا شدن از عین است مانند نوزاد حیوان، میوه درخت، سواری بر حیوان یا ماشین، سکونت در خانه، بدین توصسف که ارزش دیگری است که می تواند به شخص دیگری تعلق یابد.

فایده تقسیم منافع به متصل و منفصل: ماده 287 قانون مدنی راجع به آثار همین تقسیم در اقاله مقرر نموده است: «نماآت و منافع منفصله «جدا از عین» که از زمان عقد تا زمان اقاله در مورد معامله حادث می شود مال کسی است که به واسطه عقد مالک شده است ولی نماآت متصله مال کسی است که در نتیجه اقاله مالک می گردد «یعنی همان کسی که قبل از عقد مالک بوده».
تقسیم منافع به منفصل و متصل در عقد رهن که ماده 786 قانون مدنی مقرر نموده است: «ثمره رهن در صورتی که متصل باشد جزء رهن خواهد بود و در صورتی که منفصل باشد متعلق به راهن خواهد بود مگر اینکه ضمن عقد بین طرفین ترتیب دیگری مقرر شده باشد.

انواع منافع تقسیم می شود به:
الف- منافع گذشته
ب- منافع آینده
منافع آینده را می توان به 2 گروه تقسیم کرد:
1- منافعی که مقتضی آن در عین موجود است و به حکم عادت در آینده ایجاد می شود مانند صلاحیت خانه برای سکونت که اینگونه منافع را قانون و عرف در حکم موجود می داند.
2- منافعی که به احتمال در آینده ایجاد می شود که تصرف در چنین منفعتی به وسیله عقد تملیکی «مثل اجاره» امکان ندارد. قانون اتلاف منافعی را ضمان آور می داند که در دید عرف مسلم باشد.

انواع منافع تقسیم می شود به
الف- منافع طبیعی: منفعتی که خود به خود از عین حاصل می شود مانند بوته ها، میوه ها، بالا رفتن بهای کالا و زمین و...
ب- منافع صنعتی: آن است که در اثر کار انسان و بهره برداری از منابع طبیعی به دست می آید مانند میوه درختان، سکونت در خانه و...
نکته- استفاده از اجاره را منافع مدنی و عهدی هم نامیده اند.

انواع مال:
الف- اعیان
1- عین معین «مفروز، مشاع»
2- کلی در معین
3- کلی فی الذمه «وصف، جنس، مقدار»
ب- منافع
1- منافع متصل یا منفصل
2- منافع گذشته یا آینده
3- منافع طبیعی یا صنعتی.

انواع حق:
الف- حق غیرمالی
ب- حق مالی
1- عینی «اصلی: مانند مالکیت، انتفاع، ارتفاق، تحجیر، شفعه و تبعی مانند وثیقه»
2- دینی «شخصی» که مهمترین منبع آن قرارداد است.
3- معنوی مانند حق تألیف و اختراع
انواع مال:
1- مثلی
2- قیمی

مثلی: دو چیز مثل یکدیگر است که از حیث قیمت و اوصاف و اعراض مانند هم باشند به گونه ای که در مقام وفای به عهد هر یک را بتوان به جای دیگری به طلبکار تسلیم کرد، کافی است اوصاف و ویژگی هایی که جلب رغبت می کند در دید عرف یکسان باشد مانند 2 سکه 500 تومانی «اشباه و نظایر آن فراوان باشد».

قیمی: مالی است که در عرف شخص آن منظور باشد و نتوان مال دیگری را به جای آن قرار داد. اصطلاح قیمی به این اعتبار است که در صورت تلف مال باید قیمت آن پرداخته شود.
نکته- عین معین در رابطه قراردادی همیشه قیمی است.

ضابطه تشخیص مثلی و قیمی: در اینجا بایستی در موردی که دین ناشی از قرارداد یا ضمان قهری است تفاوت قایل شد.
1- در تعهدات، مثلی و قیمی صفتی نیست که در هر حال ناشی از ماهیت شیء باشد زیرا دو طرف قرارداد می توانند مال مثلی را در روابط خود قیمی قرار دهند مثال اگر کسی تعهد کند که «یک کیسه گندم معین به دیگری بدهد» با آن که گندم از اموال مثلی است و موضوع تعهد بنا به تراضی طرفین قیمی قرار داده شده است و متعهد نمی تواند به این بهانه که گندم مثلی است کیسه دیگری را به طلبکار بدهد.
2- ولی در الزامات خارج از قرارداد چون درباره موضوع الزام توافقی بین طلبکار و مدیون نشده است، بایستی مثلی و قیمی از حیث نوعی و موضوعی مورد توجه قرار گیرد.
نکته 1- ماده 950 قانون مدنی مقرر نموده که مثل عبارت از مالی است که اشباه و نظایر آن نوعاً زیاد و شایع باشد مانند حبوبات و نحو آن و قیمی در مقابل آن است معذالک تشخیص این معنی با عرف می باشد. مقصود از این تعریف بیان اشیائی است که نوعاً در عرف می تواند جای یکدیگر را بگیرد.
نکته 2- اموال مثلی عبارتند از 1- عین معین 2- کلی در معین 3- کلی فی الذمه ولی اموال قیمی فقط عین معین است.

فایده تقسیم اموال به مثلی و قیمی: در مواردی که مال شخصی بر خلاف حق از بین می رود بایستی کوشید که تا حد امکان وضع زیان دیده به صورت نخست برگردد با این اوصاف
1- ماده 311 قانون مدنی مقرر نموده است که غاصب باید مال مغصوب را عیناً به صاحب آن رد نماید و اگر عین تلف شده باشد بایستی مثل یا قیمت آن را بدهد.
2- ماده 329 قانون مدنی مقرر نموده است که اگر کسی بنا یا خانه کسی را خراب کند باید آن را مثل صورت اول بنا نماید و اگر ممکن نباشد باید از عهده قیمت برآید «زیرا خانه عین معین است و عین معین قیمی است»
3- با این وجود ماده 3 قانون مسئولیت مدنی مقرر نموده است که دادگاه می تواند در صورتی که اوضاع و احوال دعوا اقتضاء کند به جای مثل مال به قیمت آن حکم دهد.

اموال مصرف شدنی و اموال قابل بقاء:
اموال مصرف شدنی: از بین رفتن مال به تناسب استفاده ای که از آن می شود گاه مادی است مانند مصرف خوراکی ها و گاه حقوقی است، یعنی بهره برداری از مال، جزء با از دست دادن مالکیت آن امکان ندارد مانند استفاده از پول که با انتقال آن ملازمه دارد.
پس اموال مصرف شدنی تقسیم می شود به 1- مادی «سوختن شمع» و 2- حقوقی «استفاده از اسکناس، پول»
اموال قابل بقاء: باقی ماندن مال در اثر استعمال و انتفاع گاهی به ماهیت و جنس آن بستگی دارد و گاهی به اراده دو طرف قرارداد در چگونگی استفاده از آن شیء مثلاً یک شمع را برای سوزاندن نمی توان داد ولی برای تزئین چهل چراغ مغازه می توان اجاره داد.
نکته- 1- عقد موجد حق انتفاع 2- اجاره 3- عاریه 4- وقف که در این عقود موضوع مورد معامله باید مال مصرف نشدنی باشد «فقط نسبت به مالی برقرار می شود که استفاده از آن با بقاء عین ممکن باشد»

قانون مدنی دارای:
1- مقدمه است از مواد 1 تا 10
2- جلد اول، اموال است از مواد 11 تا 955
3- جلد دوم، اشخاص است از مواد 956 تا 1256
4- جلد سوم، ادله اثبات دعوا است از مواد 1257 تا 1335


ویژگی های حق مالی:
1- قابل اسقاط است که اسقاط حق عینی اعراض و اسقاط حق دینی ابراء است.
2- اصولاً قابل نقل و انتقال به صورت ارادی یا غیر ارادی فقط در اثر فوت است.
3- قابل توقیف است.
4- قابل تقویم به پول است.

مصداق های حق عینی در قانون مدنی: حق عینی عبارت است از حق شخص بر روی مال که 6 مورد آن در قانون مدنی بدین شرح آمده است:
1- حق مالکیت: حق مالکیت گاه بر روی عین است و گاه بر روی منفعت «مالکیت عین یا منفعت»
2- حق انتفاع: حقی است که به موجب آن شخص می تواند از منافع مالی که متعلق به دیگری است و یا مالک خاص ندارد استفاده کند.
3- حق ارتفاق: موضوع آن همواره یک مال غیرمنقول است که در حق ارتفاق 2 مال غیرمنقول وجود دارد.
4- حق تحجیر ماده 142 قانون مدنی
5- حق شفعه ماده 808 قانون مدنی
6- حق عینی تبعی «حق وثیقه»

اموال مثلی و قیمی:
1- عین معین گاه مثلی و گاه قیمی است.
2- کلی در معین و کلی فی الذمه همیشه مثلی است.
3- اموال قیمی فقط عین معین است.
4- اموال مثلی 1- عین معین 2- کلی در معین 3- کلی فی الذمه

ماده 29 قانون مدنی: ممکن است اشخاص نسبت به اموال علاقه های ذیل را دارا باشند:
1- مالکیت «اعم از عین یا منفعت»
2- حق انتفاع
3- حق ارتفاق به ملک غیر
همه این موارد از شاخه های مالکیت هستند.
نکته- علاقه در لغت به معنی رابطه و در مفهوم یعنی حق عینی

مالکیت اعم از عین یا منفعت که مالکیت روی عین یا منفعت 3 حالت دارد:
1- شخص هم مالک عین است و هم مالک منفعت مثل مالک خانه
2- شخص مالک عین است و مالک منفعت نیست «مؤجر»
3- شخص مالک منفعت است و مالک عین نیست «مستأجر»

فرق حق انتفاع با مالکیت منفعت:
1- در مالکیت منفعت «اجاره» مال دو مالک دارد، یکی مالک عین «مؤجر» و دیگری مالک منفعت «مستأجر» ولی در حق انتفاع یک نفر هم مالک عین است و هم مالک منفعت.
2- در مالکیت منفعت ذرات منفعت مال مالک منفعت است ولی در حق انتفاع ذرّه ذرّه منفعت مال مالک عین است و فقط اباحه انتفاع را به دیگری می دهد.

حق عینی تبعی: حق عینی تبعی تابع یک حق دینی است یعنی طلبکار مالی به وثیقه می گیرد از بدهکار که اگر بدهکاری اش را نداد از آن مال طلبش را وصول کند. مثال الان من به شما بدهکارم و به عنوان وثیقه یک فرش می دهم در اینجا شما بر روی فرش یک حق عینی تبعی دارید و اگر من بدهی امرا ندهم شما «طلبکار» به دادگاه می روید و از دادگاه می خواهید که فرش را بفروشد و طلبتان را وصول کنید. این حق را حق عینی تبعی یا حق وثیقه گویند که از 3 راه به وجود می آید.

راه های به وجود آمدن حق عینی تبعی:
1- قرارداد: مثلاً طلبکار و بدهکار قرارداد می بندند و مال بدهکار را به وثیقه می گیرد، یعنی هر دو راضی هستند و این قرارداد رهن است که مدیون «راهن» و طلبکار «مرتهن» است.
2- تصمیم مقام قضایی: طلبکار می رود مال بدهکار را توقیف می کند که در اینجا طلبکار بر روی مال حق عینی تبعی پیدا می کند.
3- حکم قانون: بعضی اوقات قانون بدون اینکه طلبکار یا بدهکار بخواهند مال بدهکار را به وثیقه ی طلبکار می دهد مثال در بحث ارث که زوجه از اموال غیرمنقول ارث نمی برد و از قیمت آن ارث می برد که در اینجا به طور مثال اگر قیمت خانه ای 400 میلیون باشد زن ¼ می برد یعنی 100 میلیون و خود خانه وثیقه طلب زوجه است.
نکته- به زمین عرصه می گویند و به درخت و بنا اعیان گویند.

اموال منقول و غیرمنقول: مطابق ماده 11 قانون مدنی اموال بر دو قسم است: اموال منقول و غیرمنقول
کلمه اموال در این ماده به صورت مطلق به کار رفته و شامل هر نوع مال اعم از مثلی، قیمی، مادّی و غیر مادّی «حقوق مالی» می گردد.
نکته- اصل بر منقول بودن اموال است.

اموال غیرمنقول: ضابطه اصلی در تشخیص مال غیرمنقول و منقول، قابلیت و امکان حمل و نقل است بدون آنکه برای عین یا محل آن خرابی به بار آید.

فایده عملی تقسیم به منقول و غیرمنقول:
1- خارجیان در ایران می توانند هر قسم اموال و حقوق منقول را تحصیل و تملک کنند ولی اموال و حقوق غیرمنقوله را غیر از آنچه برای سکونت و شغل و یا صنعت آنها لازم است نمی توانند تحصیل یا تصرف یا تملک کنند.
2- نقل و انتقال اموال غیرمنقول باید با سند رسمی انجام گیرد و در مورد اموال منقول، تنظیم سند رسمی اصولاً ضرورت ندارد. قیم نیز نمی تواند مال غیرمنقول مولی علیه خود را بدون اجازه دادستان بفروشد یا رهن گذارد.
3- استفاده از حق شفعه اختصاص به اموال غیرمنقول دارد.
4- برای رسیدگی به دعاوی راجع به اموال غیرمنقوله، دادگاهی صالح است که مال غیرمنقول در حوزه آن واقع شده است.
5- قانون آیین دادرسی مدنی از متصرف مال غیرمنقول حمایت مخصوص کرده و به او اجازه داده است که به استناد همین تصرف رفع مزاحمت کسانی را که به تصرفات وی تجاوز کزده اند را بخواهد بدون اینکه مجبور باشد مالکیت خود را در دادگاه اثبات کند.
6- مطابق با بند 1 ماده 2 قانون تجارت فقط خرید و فروش اموال منقول از اعمال تجاری است. «مگر اینکه قانون داد و ستد غیرمنقول را در زمینه ویژه تجارت بداند مثال ماده 5 قانون تملک آپارتمان ها مصوب 1343 که مقرر نموده: «انواع شرکت های موضوع ماده 20 قنون تجارت که به قصد ساختمان و آپارتمان و محل کسب به منظور سکونت یا پیشه یا اجاره یا فروش تشکیل می شود، از انجام سایر معاملات بازرگانی غیر مربوط به کارهای ساختمانی ممنوعند.»
7- حق ارتفاق مخصوص اموال غیرمنقول است «حق عینی قائم به ملک است.»
8- زن از اموال منقول به کلی ارث می برد اما از اموال غیرمنقول فقط قیمت آن را ارث می برد چه عرصه و چه اعیان.

انواع اموال غیرمنقول:
1- غیرمنقول ذاتی، طبیعی «اراضی، زمین و...»
2- اموالی که در اثر عمل انسان غیرمنقول شده است «آجر به کار رفته در ساختمان»
3- اموالی که در حکم غیرمنقول اند «غیرمنقول حکمی از حیث صلاحیت محاکم و توقیف اموال ماده 17 قانون مدنی»
4- غیرمنقول تبعی که کلیه حقوق عینی بر روی اموال غیرمنقول، غیرمنقول تبعی است.
نکته- تنها حقوق و دعاوی مطابق ماده 18 قانون مدنی، غیرمنقول تبعی محسوب می شوند.

اموالی که در اثر عمل انسان غیرمنقول شده است: این اموال ذاتاً منقول است و به واسطه عمل انسان غیرمنقول شده است و قابلیت بازگشت به وصف ذاتی «منقول بودن» را دارد مثل ساختمان و هر آنچه ملصق به آن است یا آینه ها و لوله های منصوب در ساختمان.
نکته- طبق قاعده تمامی اموالی که در اصل منقول بوده و در اثر الصاق به زمین یا بنا غیرمنقول شده است در شمار این گروه قرار می گیرد.


برای ادامه مطلب کلیک نمایید.


روابط عمومی گروه وکلای رسمی
 

برچسب ها:
جدید ترین مقالات آموزشی
جدید ترین مقالات
جدید ترین سوالات حقوقی
گروه وکلای رسمی

 

گروه وکلای رسمی  با استفاده از وکلای پایه یک دادگستری دارای تجربه، می تواند پاسخگوی مشکلات حقوقی شما عزیزان باشد. اعتماد اولین گزینه برای شروع می باشد.
هم اکنون با ما در ارتباط باشید.

 

ساعات کاری شنبه تا چهارشنبه از ساعت 9 صبح الی 20  می باشد
پنج شنبه ها از ساعت 10 الی 14 می باشد.
با تشکر


 

اطلاعات تماس با شعبات وکلای رسمی

دریافت وقت مشاوره